زندگی نامه مرحوم حاج سید علی اکبر ابوترابی فرد
سال 1318 ه ش در قم متولد شد.ديپلم رياضي را1336 گرفت و سال1348دانشجوي رشته فقه و اصول دانشگاه الازهر مصر شد. او از سال 1342 سابقهي مبارزات سياسي و زندان داشت.
پدر بزرگوارش آيت الله سيد عباس ابوترابي، فرزند آيت الله سيد ابوتراب و مادرش دختر آيت الله سيد محمد باقر علوى قزوينى است. حجت الاسلام ابوترابى تحصيلات ابتدايى تا پايان دوره دبيرستان را با موفقيت سپرى کرد و در سال 1336، موفق به اخذ ديپلم رياضى شد. پس از اخذ ديپلم با توصيه پدر بزرگوارش به تحصيل دروس دينى علاقمند شد و در سال 1337 به مشهد مقدس عزيمت نمود و در مدرسه نواب اقامت گزيد. دروس مقدماتى و دوره سطح را با جديت و تلاش شبانه روزى و استعدادى شگرف در حوزه علميه مشهد گذراند و از اساتيد بزرگى چون اديب نيشابورى و مرحوم آيت الله شيخ مجتبى قزوينى بهره هاى فراوانى برد.
با آغاز نهضت امام خمينى (ره) در سال 42، همراه با حاج آقا مصطفى وارد جريانات سياسى شد و در تظاهرات مردم قم در 15 خرداد سال 42، حضورى فعال داشت. در هجوم عوامل رژيم ستمشاهى به مدرسه فيضيه، مورد ضرب و شتم مأمورين شاه قرار گرفت. در پى تبعيد حضرت امام (ره) به نجف اشرف، ايشان نيز به نجف مشرف و مشغول تحصيل شد و در محضر امام راحل (ره) از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره مند شد.
پس از حدود شش سال تحصيل در نجف، هنگامى که اعلاميه هاى امام خمينى (ره) را در کيف خود جاسازى کرده بود تا به ايران بياورد، در مرز خسروى باز داشت شد و ساواک ايشان را به زندان قصر شيرين، سپس به زندان کرمانشاه و زندان کميته مشترک و پس از آن به زندان اوين منتقل کرد و او را مورد شکنجه و بازجويى قرار داد. پس از آزادى از زندان، فصل جديدى در فعاليتهاى سياسى ايشان آغاز شد و همراه با شهيد مجاهد، سيد على اندرزگو علاوه برمبارزات سياسي، به سازماندهى جهاد مسلحانه همت گماشتند و در اين دوره بارها مورد تعقيب ساواک قرار گرفتند.
با آغاز مبارزات انقلابى مردم ايران، او سر از پا نمى شناخت و خواب را بر خويش حرام کرده بود به طورى که خود ايشان مى گفت: "در آن روزهاى پر التهاب، کار ما سنگين بود و بسيار اتفاق مى افتاد که در طول شبانه روز کمتر از يک ساعت مى خوابيديم". در جريان پيروزى انقلاب، فرماندهى گروهى از مردم که کاخ سعدآباد را به تصرف در آوردند به عهده داشت و امکانات و وسايل موجود در کاخ را مورد حفاظت قرار داده و تحويل مقامات ذى صلاح داد. ايشان همچنين با همکارى برادرشان حجت الاسلام سيد محمد حسن ابوترابي، در تصرف پادگان لشکر قزوين نقش کليدى داشتند و از خروج اسلحه و ادوات و تجهيزات جنگى ممانعت کردند. پس از پيروزى انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس کميته انقلاب اسلامى قزوين به خدمت محرومان و مستضعفان پرداخت و پس از آن با رأى مردم، به عضويت شوراى شهر قزوين انتخاب و رئيس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحميلي، با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در کنار شهيد دکتر مصطفى چمران در ستاد جنگهاى نامنظم به سازماندهى نيروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموريت هاى شناسايى رزمى و دشوار مى رفت. آزادى منطقه پر حادثه و خطرناک "دب حردان" به فرماندهى وى و در رأس يک گروه متشکل از يکصد رزمنده فداکار، يکى از اقدامات ايشان است.
مرحوم ابوترابى سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جريان يکى از مأموريتهاى شناسايى که براى تکميل شناسايى قبلى خويش انجام داد تا نيروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده يک عمليات گسترده شوند، بر اثر اشتباه يکى از همراهان خود، در حالى که هفت کيلومتر از نيروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پيشروى کرده بود، هنگام بازگشت مورد شناسايى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مى توانست خود را از دام دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانک و نفربر به تعقيب وى پرداختند و نهايتاً به اسارت دشمن درآمد. مرحوم ابوترابى پانزده ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شديدترين شکنجه ها گذراند و در اراده پولادين اين مرد خدا خللى ايجاد نشد تا پس از سپرى کردن سختى هاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن با لطف و رحمت الهى و امدادهاى غيبي، ايشان به اردوگاه و جمع اسيران ايرانى منتقل شد.
حجت الاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع ساير اسيران، با رهبرى حکيمانه خود و با تمسک به ائمه معصومين (ع) و با معنويت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوق العاده مکر و حيله دشمنان بعثى را بى تأثير نمود و شمع محفل ايران شد و در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان آنان از هيچ اقدام و ايثارى دريغ نورزيد. هدف و راه را به آنان نشان مى داد و چون ابرى فياض، اميد و ايمان را بر آنان مى باريد. اردوگاههاى عنبر، موصل1، 3، 4 و رماديه و تکريت 5، 17، 18، و نيز سلولهاى زندانهاى بغداد شاهد خوبيها و مجاهدتهاى خستگى ناپذير آن عارف حکيم هستند. اين عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت سرانجام در سال 1369، همراه با خيل آزادگان سرافراز به ميهن اسلامى بازگشت و به جاى آنکه پس از سى سال مبارزه و تلاش طاقت فرسا به استراحت بپردازد، راهى دشوارتر را در پيش گرفت و همراهى آزادگان و پى گيرى مشکلات آنان را وظيفه خود مى دانست و در اين راه تمام تلاش و توان خود را صرف کرد و در تاريخ 7/7/69 با حکم رهبر معظم انقلاب در جايگاه نماينده ولى فقيه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعى خويش را به کار بست تا آزادگان، مايه عزت و تقويت نظام جمهورى اسلامى باشند.
در دوره هاى چهارم و پنجم مجلس شوراى اسلامي، با رأى بالاى مردم قدرشناس تهران به مجلس راه يافت و در خانه ملت، با اقدامات خود، مسئولين و کارگزاران نظام را به رعايت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهاى دينى نمود. مرحوم ابوترابي، تقويت و دفاع از نظام اسلامى و ولايت فقيه را واجب مى دانست و نسبت به شخص مقام معظم رهبرى ارادت و اعتقاد ويژه اى داشت و اطاعت از ايشان و تقويت معظم له را در هر مجلس و محفلى متذکر مى شد. آن مجاهد خستگى ناپذير، سرانجام در تاريخ دوازدهم خرداد 79 در حالى که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) بودند، در جاده بين سبزوار و نيشابور، براثر تصادف جان به جان آفرين تسليم کرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاک به افلاک پر کشيده و به لقاء الله پيوستند و در صحن آزادي حرم مطهر امام رضا (ع) غرفه 24 به خاك سپرده شدند.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی صدا و سیمای مرکز قزوین
|
نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:
اکبر ابوترابی فرد,
ساعت 8:46 توسط بمانی
|
|